اصلاح طلبان و تجربه يزد
رضا حقيقت نژاد
دوست فهيمم، دكتر امير حسين جلالي در يادداشتي به انتخابات يزد پرداخته است. در اين نوشته آمده است: "پیروز انتخابات مجلس در یزد به نظر من نه مهندس اولیا بود نه اطلاح طلبان و نه هیچ دسته ای دیگر بلکه به نظر من پیروز انتخابات کسی نیست جز مهندس سید حمید کلانتری. فردی که اگر نبود ردصلاحیت غیرمنتظره و نامنصفانه اش همان ۲۴ اسفند با رایی بالا بر کرسی نمایندگی یزد تکیه می زد. آن هم با رایی بالا و با فاصله ای بسیار از رقیبان. درباره او قبلا گفته ام. هم از دوران مدیریت و هم از دوران پس از مدیریت. زیاده گویی ست دوباره گفتن مکررها. می خواهم گزاره اولم را اصلاح کنم برنده این انتخابات اصلاح طلبان یزدی هستند نه چون بعد از شکست های پیاپی نامزد خود را آبرومندانه به مجلس فرستادند بلکه چون از این پس با محوریت کلانتری٬ اصلاح طلبان در یزد " سر " خواهند داشت.
توان تشکیلاتی٬ حسن شهرت و نفوذ وی در میان جریان های مختلف سیاسی و غیر سیاسی تحول خواه زمینه ای مساعد برای بسط و توسعه گفتمان اصلاحی خواهد بود. و بار دیگر اصلاح می کنم برنده انتخابات مهندس اولیاست که از این پس یار و مشاوری امین٬ نکته سنج و توسعه گرا در کنار دارد. و البته برنده واقعی مردمند که ... این را چه بگویم که ناگفته پیداست."
فارغ از نكات مهمي كه امير حسين بدان پرداخته است، به گمانم اما مهمترین نکته ي اين يادداشت اين است كه از اين پس اصلاح طلبان در يزد، "سر" خواهند داشت. البته اگر قدر "تن" را بدانند. چه كه در اين سال ها از صدقه سر جنبش هاي "بي سر" و يا "بي تن"، شجره نحيف آزاديخواهي را در ايران زمين سخت آزرده است. نمونه كلانش، سرنوشت جنبش اصلاحات بود كه از همان آغاز سعيد حجاريان داد زد كه اين جنبش بي سر، ره به تركستان مي برد و نمونه ديگرش، سرنوشت بي فرجام محسن رضايي است كه جنبشي بي تن راه انداخته است و " هيچ " درو مي كند.
همچنين تجربه يزد، يعني پذيرش محوريت، اتحاد و هماهنگي در كنار فعاليت مداوم، استفاده مطلوب از سرمايه اجتماعي نشان داد كه در بدترين شرايط هم مي توان بهترين نتيجه را گرفت. بدون ترديد در يزد امروز مي شود اين تجربه را بسط و تعميم داد. محوريت كلانتري را براي پيشبرد برنامه اصلاحات پذيرفت. از سرمايه هاي حامي چون سفيد و صدوقي بهره بيشتري جست. قدر اعتماد مردم و سرمايه هاي اجتماعي چون خاتمي و خانواده اش را دانست. حركت شتابناك تر و توام با جسارت بيشتر را از اوليا خواست. هماهنگي بين نهادهاي مدني بويژه احزاب و تشكل هاي دانشجويي را تقويت كرد. كادرسازي را جدي گرفت، بويژه كه به يمن فعاليت هاي دولت در سازمان ملي جوانان و تخته كردن بسياري از نهادهاي غيردولتي - و همچنين در بخش هاي ديگر- و همچنين به بركت سختگيري هاي اجتماعي در حال گسترش، پتانسيل رها شده و مشتاقي در بافت جوان و زنان جامعه وجود دارد .
در همين حال و براي بهره برداري از اين داشته ها و در واقع نهادينگي و تكميل آن، از واجبات است كه به طور جدي سمت و سوي فعاليت ها را به حوزه هايي چون اجتماع و فرهنگ گسيل داشت. رسانه هاي قدرتر تدارك ديد و اگاه سازي عمومي را جدي گرفت، تا اين داشته هاي اندك، ساماني حداقل بخود گيرند و الزامات حداقلي تبديل شدن به يك "پاره جنبش" در يزد فراهم آيد. طبيعي است كه در اين مسير دشواري هاي بسيار است و خواهد بود. ولي بسياري از اصلاح طلبان مي دانند كه هميشه كاري ترين زخم ها بر تن جنبش اصلاح طلبان از درون فرودآمده است، نه بيرون.
خلاصه! بايد و مي شود كه مجمع الجزايري پييوسته و پيراسته شكل داد تا بافت پراكنده فعلي جنبش اصلاح طلب قوتي ديگر گيرد و بشود كاري كرد. بدين سياهه البته كه مي شود بسيار افزود ولي به گمانم همين چندتا هم براي شروعي دوباره و خوب كافي است.
پي نوشت1: نوشته كه به پايان آمد، بدين انديشه كردم كه آيا با خط كشي هاي معمول در يزد، رسيدن به چنين نقاطي ممكن است. تصور من اين است كه اگر كلانتري ها پاي از ميدان بيرون نكشند، جوان تر دست از سهم خواهي و سركشي هاي گاه بگاه بردارند و ...، به استناد همان صفاتي كه اميرحسين برشمرده است، مي شود كاري كرد.
پي نوشت2: در كابرد واژه جنبش، تسامح به خرج دادم. وگرنه در شرايط كنوني، رفتار همه اهالي سياست ورز، چه آنان كه در راست ميدان ايستاده اند و چه آنان كه چپ ميدان را اشغال كرده اند، به اهالي يك قبيله بيشتر شباهت دارد.
یزدفردا :با تشکر از اقای حقیقت نژاد
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 19,دسامبر,2024